parviz tanavoli
کارهای دونفره ی من تا اواخر دهه ی هزار و سیصد و سی با عنوان «من و فرهاد کوهکن» ساخته میشد و اغلب طرح و نقاشی و گاه مجسمهبود. در همه ی آنها من شانه به شانه در کنار فرهاد ایستاده بودم و گاه دست در دست و یا دست بر گردن فرهاد داشتم. در آن زمان قصد من نمایش خلوصم به فرهاد بود و میخواستم ارادتم را در معرض دید دیگران قرار دهم. چنین بود که فرهاد به صورت مراد من در مجسمه سازی درآمد. زیرا جز او در تاریخ تاریخ هزار و چهرصد ساله گذشته ایران،نام دیگری نبود. در ایران نه کسی بود که پایم را جای پای او بگذارم و نه میخواستم که این واقعیت را بپذیرم.این بود که به فرهاد دل بستم و از او قهرمانی دلخواه خود ساختم. در نظرم فرهاد فقط یک عاشق شوریده حالی که کوه را به خاطر عشق شیرین تراشید، نبود. بلکه او در صدر مجسمه سازان عالم بود.